_ پنبه زن! پنبه های قلمبه شده ی دُشَکَم را بزن!
شاید صنار سه شاهی که کف دستت می گذارم زن وبچه ات را از وبا و طاعون و ... نجات دهد . شاید وقتی کنی و بروی و شپش را از سر و رویت بشویی . شاید توانی بچه هایت را تماشاخانه ببری و برایشان قاقالی لی بخری که تا چند روز دورو برت نباشند و تو راحت در افکارت غوطه ور شوی .
شاید هم....
_ هی! صبر کن با این شندر غازی که کف دستم نهادی حتی شپش ها هم افتخار شستشو یشان را به من
نمی دهند!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر